موسسه همراه

ابلهان باور کنند!

دکتر مریم برزکار، روان‌پزشک

مختصر و مفید در باب انتقال در روانکاوی

آقای جیم دیوانه‌وار عاشق درمانگر خود شده است به حدی که فقط برای یک جلسه درمان زنده است و از کوچکترین ابراز دوستی او دلشاد می‌شود و با کوچکترین بی اعتنایی او افسرده و پریشان. در خواب و بیداری کشش و میلی را به درمانگرش احساس می‌کند و به اطرافیان، مراجعان و حتی یار درمانگرش حسادت می ورزد.

آن‌چه خواندید، وضعیتی تقریباً آشنا در اتاق درمان و گاهی خرافه‌ای عوامانه از عشق به درمانگر -که ممکن است کم و بیش در رسانه و فیلم و داستان دیده باشید و یا حتی طی تجربه‌ای شخصی با آن مواجه شده باشید. اما چه اتفاقی در حال افتادن است؟

بیماران در اتاق درمان احساسات مختلفی را تجربه می‌کنند. صحبت کردن از بعضی احساسات ساده‌تر است. بیمار می‌تواند بارها و بارها در اتاق درمان بگوید که در مورد رئیس، یار یا والدینش چه احساسی دارد اما وقتی از احساساتشان به درمانگر می‌گوید یک موقعیت منحصر به فرد شکل می‌گیرد. بیمار ناگزیر نسبت به درمانگر نیز احساسی را تجربه می‌کند، این احساسات را انتقال می‌نامیم.
زمانی که فروید برای اولین بار با پدیده‌ی انتقال رو به رو شد و آن را شرح داد و به آن به عنوان سدی در مقابل درمان نگریست. هم چنین به نظر می‌رسد که فروید اصلاً نمی‌خواست با بیمارانش درگیری عاطفی داشته باشد، بلکه ترجیح می‌داد که او را همانند یک جراح ببینند، یعنی مانند یک متخصص فنی که اتفاقاً حیطه تخصصی‌اش ذهن است و نه جسم. ولی در سال ۱۹۰۷، زمانی که یونگ برای اولین‌بار در وین با فروید ملاقات کرد، دیدگاه او تغییر یافته بود. فروید از یونگ پرسید در مورد پدیده‌ی انتقال چه فکر می‌کند، و وقتی یونگ پاسخ داد که «انتقال ابتدا و انتهای درمان است»، فروید گفت « تو قضیه را درک کرده‌ای».
فروید پی برده بود که هنگام روانکاوی، بیمار، نه تنها درباره وضع حاضر و ناراحتی گذشته صحبت می‌کند بلکه واکنش‌های عاطفی هم به درمانگرش ابراز می‌دارد که این واکنش‌ها با خصوصیات بیمار بی‌ارتباط نیست و درک آن در فضای درمان اهمیت ویژه‌ای دارد.
واکنش‌های بیمار در سایر جنبه‌های زندگی او اعم از برخوردش با دیگران، همسر، مستخدم، رییس و همکار گاهی از دسترس درمانگر دور می‌ماند، لیکن در مورد واکنش به درمانگر این احساسات در اتاق درمان ملموس‌تر و قابل ارزیابی‌تر بوده و هست، زیرا درمانگری که خود مورد درمان روانکاوی قرار گرفته این آگاهی را دارد که واکنش‌های بیمار به او، در هر رابطه‌ی دیگری نیز ممکن است وجود داشته باشد و تحلیل و ارزیابی آن، بخشی از درمان است.

انتقال چیست؟

انتقال مجموعه احساساتی است که بیمار در مورد درمانگرش دارد. برخی از آن احساسات به ویژگی‌های واقعی درمانگر و برخی دیگر به احساسات فرد نسبت به افراد دیگر در گذشته او مربوط هستند که به درمانگر جابه‌جا شده‌اند.
سوال مهمی که درمانگر بارها و بارها در درمان با آن مواجه می‌شود این است که این واکنش بیمار واقع‌گرایانه است یا انتقالی؟
گاهی اوقات بیماران نسبت به درمانگر احساسات خوب دارند و گاهی ندارند. احساسات خوب را انتقال مثبت و احساسات بد را انتقال منفی می‌نامیم.
انتقال گاهی بر اساس عاطفه همراه با آن نام‌گذاری می‌شود، مثلاً انتقال آرمانی‌سازی شده که طی آن بیمار درمانگر را باهوش‌تر، مهربان‌تر و کامل‌تر از آن چیزی که واقعاً هست می‌بیند و یا انتقال شهوانی که به عشق بیمار به درمانگر و آرزوی خواسته شدن به وسیله درمانگر اشاره دارد.
گاهی احساسات انتقالی یادآور روابط زمان کودکی هستند. هر چند انتقال مادرانه، پدرانه یا خواهر و برادرانه هم مورد توجه هستند اما انتقال مادرانه هنوز اصلی‌ترین انتقال مربوط به روابط دو نفره‌ و آغاز کودکی است. وقتی احساسات انتقالی شدیدتر و ناگهانی‌تر از آن باشد که بتواند خودآگاه شوند ممکن است بیمار آن‌ها را طوری تجربه کند که انگار به شخص دیگری تعلق دارد.
در مثال آقای جیم با یک ساده سازی مفهوم و اگر فرض را بر شرح حال‌های پیشین تایید کننده گذاشته باشیم درمانگر ممکن است نتیجه بگیرد که بیمار بیشتر از آنچه اکنون به یاد دارد به مادرش عشق می‌ورزیده و این عشق به درمانگر مراقب همان عشق جابه‌جا شده از مادر به درمانگر است و نیز این شیفتگی ممکن است با هر مراقب دیگری نظیر پزشک، وکیل، روحانی و یا هر کس دیگری که نسبت به او ابراز دوستی و حمایت کند نیز به وجود آید.
احساسات مثبت در صورتی که نسبت به درمانگر آرمانی‌سازی یا شهوانی نشده باشد همچون چسبی از اعتماد هستند که درمان را به هم را بهم نگه می‌دارد.

انتقال منفی شامل احساساتی مانند خشم، تنفر، خوارشماری، غبطه و تحقیر درمانگر است. تقریباً در همه‌ی موارد پرداختن به انتقال منفی مهم است، به خصوص اگر آن قدر منفی باشد که درمان را تهدید کند.
با اینکه در اتاق درمان انتقال همیشه در کار است، اما به این معنا نیست که همیشه غالب‌ترین یا مهم‌ترین موضوعی است که باید در جلسه به آن پرداخته شود. یکی از دلایلی که روان‌درمانی را به کاری آهسته و تدریجی تبدیل کرده این است که علاوه بر پیدا کردن بینش نسبت به یک نگرش، تغییر آن نیاز به تصحیح مکرر و زمان دارد که مستلزم درخواست، آمادگی و پشتکار خود بیمار است.