زهرا باقری. دبیر تحریریهی مجله همراه
من فکر میکنم،
من میخوانم
و
من میبینم.
گالیت اطلس، همسر لوئیس آرون فقید (در مورد آرون اینجا بخوانید.) و همکار او در چند کتاب مهم در گرایش روانکاوانهی معاصر رابطهای در مورد جسیکا بنجامین اینگونه مینویسد:
یکی از افتخارات من کار کردن با جسیکا بنجامین است؛ زنی فرهیخته و عمیق در روانکاوی. با جسیکا برای اولین بار بیست سال پیش، درست زمانی که تازه به نیویورک نقلمکان کرده بودم آشنا شدیم. او یکی از اولین سوپروایزرهای من بود، و به من آزادی، نظم و تفکر تحلیلی را آموخت. میتوان گفت که من در کنار او رشد کردم ولی درستتر این است که بگوییم او مرا به رشد واداشت.
جسیکا بنجامین(۱۹۴۶) روانکاو شناخته شده آمریکایی که با تأملاتش در باب روانکاوی، فمینیست و پویاییهای جامعه شناخته میشود. او درحال حاضر عضو برنامهی پستدکتری روانکاوی در دانشگاه نیویورک است. جسیکا یکی از اعضای شناخته شده رویکرد رابطهای در روانکاوی است و هیات علمی ارشد مرکز روانکاوی استفان میچل است. او یکی از شناختهشدههای رویکرد رابطهای، نظریه بیناذهیتی، و یا به عبارتی تعاملیت، مطالعات جنسیتی و فمینیستی است که با لنزی از روانکاوی و جامعهشناسی به موضوعات نگاه میکند و به دلیل علاقه به تحول انسانی و حیطههای اجتماعی و سیاسی شناخته میشود.
جسیکا بنجامین در خانوادهای یهودی در آمریکا متولد شدهاست. او مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۹۶۷ از دانشگاه ویسکانسین، و مدرک کارشناسی ارشد را از دانشگاه فرانکفورت در آلمان گرفته است. در آلمان به خواندن روانشناسی، فلسفه و جامعهشناسی روی میآورد. در سال ۱۹۷۸ در دانشگاه نیویورک مدرک دکتری جامعهشناسی خود را میگیرد و مدرک روانکاویاش را نیز در مقطع پستدکتری در دانشگاه نیویورک دریافت نموده است. او در گروه تحقیقاتی دکتر بئاتریس بیبی در کالج پزشکی آلبرت انیشتین، در مطالعاتی در باب نوزادان هم شرکت داشته است.
تمرکز اولیهی او در مطالعات ابتداییاش در باب ساختارهای اجتماعی و فمینیستی بود. اما بعدها به توضیح جنبههای از روانکاوی کلاسیک با رویکردهای روابط ابژه و رابطهای و نظریات فمینیستی میپردازد. او یکی از نظریهپردازان مفهوم بیناذهنیتی در رویکرد رابطهای است.
بنجامین در کتاب “ پیوندهای عشق: روانکاوی، فمینیسم و سلطه ” به بازبینی تحول انسانی و سکشوالیته از دید فروید میپردازد. او با استفاده از پژوهشهای معاصر بر روی نوزادان و جنسیت، به توضیح اهمیت بازشناسی نگاه بیناذهیتی در روابط پرداخته. با استفاده از مفهوم سلطهگری و قطبیسازی در جنسیت به تبیین نظریهی بیناذهنیتی و بیگانگی در روابط میپردازد. بنجامین بیان میکند که ما رابطه با سلطهگر را نه از سر به ارث بردن غریزهی پرخاشگری میپذیریم بلکه به دلیل دشواری در بازشناسی دیگری است که به آن تن میدهیم. سلطه مفهوم پیچیدهای است که در بسیاری از ابعاد زندگی اثرگذار است. در جنبههایی متنوع از زندگی از حمایت تا جنایت رد آن دیده میشود و تاثیراتش را در زندگی روزمرهی ما، زندگی خانوادگی، اجتماعی و جنسی میگذارد و در مقابل آگاهی ما از تعهد به آزادی و برابری قرار میگیرد.
جسیکا بنجامین در کتاب” دوستی با سوژهگان، عشق به ابژهگان: مقالهای در باب شناختگی و تفاوتهای جنسی” به نقد دیدگاه فروید در مورد ادیپ و جنسیت میپردازد. او بیان میکند که هر دو جنس به یکپارچگی، استقلال و ارتباط نیاز دارند. در این کتاب او به نیازهای زنان در ارتباط با استقلال و خودمختاری میپردازد. او مطرح میکند که نظریه کلاسیک فروید الزاما ما را به سمت رابطههای مردسالارانه سوق میدهد و چارهای جز سلطهگری و سلطهپذیری نمیگذارد. این دیدگاه فرهنگ و جامعه را سمت عقلانیت مردانه و آسیبپذیری زنانه سوق میدهد.
بنجامین در سال ۲۰۲۲ در مقالهای تحت عنوان “درگیریهای اخیر در باب سقط جنین” به این موضوع میپردازد که تغییرات این قوانین در طی سالهای اخیر که برگشتی رو به عقب است بخش بزرگ و مهمی از نگاه تاریخمحور به سلطهگری مردان و بهرهکشی است. او میگوید که چطور میل به کنترل زنان، مادران و بدنهای آنها، بازنمایی از انکار استقلال و خودمختاری و دوپارهسازی خود آسیبپذیر در نمادی از جنین است و با امتناع از پذیرش آسیبرسانی، سلطهگری و با تحمیل پذیرش مسئولیت دیگری، آسیبرسانی نادیدهگرفته شده و در نهایت حتی تقویت میشود.
در مصاحبهای از جسیکا بنجامین پرسیدند که چطور پژوهش میکند؟ و او در جواب گفت که پژوهش واژهی نادرستی درخصوص فعالیتهای من است. من فکر میکنم، من میخوانم و من مشاهده میکنم.
بسیاری از نظریات جسیکا در کار بالینی با بیماران بهدست آمده است. او عنوان میکند که تا زمانی که ما در مورد نحوه بودن خودمان صادق نباشیم، نمیتوانیم درک کنیم و نمیتوانیم محیط به اندازهی کافی امنی را برای فهمیدن ایجاد کنیم.
و البته به عنوان روانکاو مطرح میکند که آگاهی در مورد محدودههای درد و رنج و تداعی آنها برای ما و البته دانستن اینکه چطور درد بخشی از کار ماست، یکی از تمرینهای مهم روانکاو شدن است.