نوشتهی دکتر مرجان شکرانی
وقتی بیماران برای شروع تحلیل وارد اتاق درمان میشوند، درد و رنجی را تجربه میکنند که دلیل آن را نمیدانند. آنها نمیدانند که درد نتیجه درگیریهای ناخودآگاه و سازشهایی در سطح خودآگاه است که میتواند باعث علائم ناتوانکنندهای نظیر واکنشهای اضطرابی، افسردگی، فوبیا یا وسواس شود.
همه ما آرزوها، خیالپردازیها و خواستههایی داریم که دائماً برای تخلیه فشار میآورند، این نبرد همیشگی با صرف مقدار زیادی انرژی روانی همراه است.
در فرایند روانکاوی، با نزدیک شدن به جهان ناخودآگاهِ فرد و نمایان شدن آن در سطح خودآگاه، بیماران به بینشی نسبت به خود دست مییابند که منجر به تغییر، رشد و در نهایت رهایی از رنج و تجربه آرامش میشود. اما طی کردن این مسیر به ندرت راحت و مستقیم است زیرا همواره در مسیر دستیابی به این آگاهی، مقاومتهایی در سطح روان افراد ظاهر میگردد که بیماران از آن هوشیار نیستند.
مقاومت، دفاعی در برابر بصیرت است. گاه یک دلیل، و اغلب دلایل متعدد، وجود دارد که چرا بیماران از راهبرد دفاعی خاصی استفاده میکنند.
در تمام نوشتههای فروید، او پیوسته از مقاومت بحث میکند.
فروید مقاومت را اینگونه تعبیر میکند: هر چیزی که پیشرفت کار تحلیلی را قطع کند، مقاومت است.
فروید هدف درمان روانکاوانه را گسترش آگاهی عاطفی خودآگاه بیمار بیان میکرد: “بیمار به دانش در مورد انگیزههای ناخودآگاه و سرکوب شدهی خود دست مییابد و برای این منظور، دوباره کشف میشود، مقاومت پدیدهای است که با این گسترش دانش او درباره خودش مخالف است”.
برای آگاه ساختن فرد از فرآیندی که در ناخودآگاه در جریان است، باید سرکوبهایی که طی سالها در سطح روان شکل گرفته، برداشته شود. شخص باید قبل از رسیدن به خاطره، عاطفه و یا باور سرکوب شدهای که در ابتدا باعث آسیب و درد روانی میشد، دفاعهای شکل گرفته در روان را بشکند تا با حقیقت پنهان روبرو گردد. در مبارزه انسان برای پردازش و ادغام حقیقت عاطفی دشوار و اغلب دردناک، مقاومت شکل میگیرد، ظهور میکند و تکامل مییابد.
فروید مقاومت را مانعی در راه درمان میدانست. روانکاوی فرویدی بر حقیقت تکیه دارد و نوروز را سدی در راه حقیقت و دروغی سازمان یافته توصیف میکند. روانکاوان کاشفان فروتنی هستند که در حقیقت شوکران سرکوب را بر بیماران آشکار میکنند. در نتیجه تیغ مقاومت را باید کند کرد و آن را از میان برداشت.
اما نگاه آنان که بعد از فروید آمدند با وجود الهام از ایده فروید تغییر کرد چنانکه دیگر روانکاو آن دانای یکی اتاق درمان نبود، آرام آرام روند دانستن و کشف و شهود روندی دو نفره و حتی فراتر آن شد.
رواندرمانی روانکاوانه و روانکاوی توسعهی ظرفیت رنج کشیدن و لذت بردن از حقیقت در بیمار است. با نزدیک شدن به حقایق بیان نشده در موقعیت درمانی اینجا و اکنون، مقاومتها شکل میگیرند. این مقاومتها اغلب با منابع غیرمشخص و غیرقابل پیشبینی برانگیخته میشوند. گاه به شکل ناخودآگاه و غیر منطقی، گاه آگاهانه وگاهی وابسته به فاکتورهای محیطی، اجتماعی، سیاسی و یا بینفردی.
مقاومت اگرچه در ظاهر فاکتوری مهارکننده برای پیشرفت پروسهی درمانی به نظر میرسد اما دربردارنده مفاهیم ارزشمند و سودمندی است که نیاز است در زمان ظهور طی درمان به راحتی از سوی بیمار و درمانگر بیان شده و مورد تحلیل قرار گیرد.
مقاومت میتواند در راستای ابراز و رشد حقیقت عاطفی پنهان سودمند باشد. کشف حقیقت هر قدر هم که خواسته فرد باشد اغلب آزاردهنده است زیرا ناپایداری، عدم قطعیت و الزام به تغییر را به همراه دارد. در این راه بروز مقاومت جنبهای از مبارزه فرد برای پردازش، درک و ادغام حقیقت عاطفی سرکوب شدهاست.
انگیزهی مقاومت در تضاد اساسی بین اندیشیدن و عدم تفکر است. کشمکشی درونی برای آشکار کردن یا پنهان کردن، توسعه دادن و یا محدود کردن معنا. مقاومت میتواند بستری را فراهم کند که فرد در آن با حداقل آگاهی در سطح خودآگاه فکر کند.
مقاومت تأثیر متقابل بین حقیقت و دروغ را آشکار میکند. به دلیل ظرفیت محدود ذهنی، عاطفی و زبانی ما، برای نزدیک شدن به بینهایت (ناخودآگاه)، و بازنمایی حقیقت، یک بعد ابطالگر اجتناب ناپذیر و غیرقابل حذف وجود دارد. بعدی که در خلاف جهت حقیقت گام برمیدارد. این بعد اگر بتوان نام آن را دروغ گذاشت، خود میتواند منجر به ظهور حقیقت پنهان گردد و هر دو آنها میتوانند در شکلگیری آگاهی فرد تاثیرگذار باشند.
مقاومت شامل سطوح و انواع مختلفی از بازیهای درونذهنی، بینفردی، آنی، و گاه تحتتاثیر عوامل تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی باشد.
در طی رواندرمانی روانکاوانه، مقاومت برداشته نمیشود بلکه به سمت حقیقت حرکت میکند و مستمر است. همانطور که حقیقت بینهایت است، مقاومت نیز بینهایت است.
در نگاه گستردهتر، تنها بیماران به شکل فردی نیستند که در برابر تجزیه و تحلیل مقاوم هستند، بلکه جامعه نیز اینگونه است. ما در جامعهای زندگی میکنیم که نتایج سریع را میطلبد.
بازتاب این نگاه اجتماعی در زمینه سلامتروان، تاکید بر راهحل سریع است که منجر به بسیاری از انواع درمان نظیر درمانهای دارویی و یا انواع رواندرمانیهای کوتاهمدت شدهاست.
در این میان، روانکاوی اما تغییر ساختاری واقعی با کار کردن بر روی ناخودآگاه با هدف ایجاد تغییرات دائمی در فرد است. بنابراین مقاومت در برابر روانکاوی به نوعی مقاومت در برابر ناخودآگاه است. مقاومت در برابر این ایده که بخشی از انگیزه، عشق و رانه انسانی در ناشناختهها نهفته است.