” لو از توانایی پرشور عشق ورزیدن، درخشش و انرژی مافوق طبیعی برخوردار بود. متفکری مستقل، مردی با اصالت و درخشان، و کسی که آیندگان از او به بزرگی میراثش یاد خواهند کرد. میراث او به بزرگی خورشید است”
دریغ و دردی که در کلمات نقش بسته بر کاغذ یکی از نزدیکترین دوستان لوئیس آرون حس میشود و هنوز چون روزی که نگاشته شده تازه و تر مینماید، حسرت مرگ نسبتا زودهنگام یکی از ستونهای نظریهپردازی گرایش تازه قوام گرفتهی رابطه ای در میان جریانهای کهن و ستبر روانکاوی است. اورفانوس مردی که بعد از او بر کرسی ریاست برنامه پست دکترای روان درمانی و روانکاوی در دانشگاه نیویورک تکیه زد، سالها پیش از آنکه داغدار مرگ آرون شود، مرگ استیون میچل را نیز زودهنگام در ۵۱ سالگی او تجربه کرده بود. میچل که با همراهی گرینبرگ نهالی را کاشتند که آرون آن را تکامل بخشید در میان ناباروری صبحی معمولی روی دستگاه تردمیل جان داد، اما غروب آرون در ۲۸ فوریه ۲۰۱۹ در سن ۶۶ سالگی بعد از مبارزه با سرطان همان اندازه تلخ و همان اندازه ناباورانه مینمود.
لوییس آرون (۲۰۱۹-۱۹۵۲) پژوهشگری، معلمی و سخنوری نامآشنا و از نامآوران روانکاوی رویکرد رابطه ای شناخته میشود. پیش از اورفانوس ریاست برنامهی پستدکتری رواندرمانی و روانکاوی در دانشگاه نیویورک را به عهده داشت. اهمیت این جایگاه از آن رو است که دانشگاه نیویورک در کنار معدود مراکز دانشگاهی در آمریکا همانند کلمبیا، اموری، و دلفی میزبان روانکاوی است. روانکاوی اصولا در انستیتوهای خارج مراکز دانشگاهی تدریس شده و حتی میل روانکاوان به این دوری بوده، تا در تنگنای بوروکراسی دانشگاهی گرفتار نیایند.
همهی افتخار و اعتبار آرون به همین نیست، چرا که لوییس آرون در طول دوران حرفهای خود اقدامهای پر ارجی چون بنیانگذاری انجمن بینالمللی روانکاوی و رواندرمانی رابطهای (IARPP)، ریاست دپارتمان روانکاوی انجمن روانشناسی آمریکا، ریاست انجمن روانشناسی ایالت نیویورک و عضو افتخاری انجمن روانکاوی ویلیام آلانسون وایت را داشته است.
آرون مدرک دکتری خود را از دانشگاه جانز دریافت کرد و در دانشگاه نیویورک به طور حرفهای به آموزش روانکاوی پرداخت. وی در ۳۹ سال فعالیت حرفهای، ۲۸ سال فعالیت دانشگاهی و ۳۲ موقعیت سردبیری و اداری در داخل و خارج آمریکا را عهده دار شد. از فعالیتهای خارقالعادهی او میتوان به نگارش ۱۴ عنوان کتاب و ۱۱۲ مقاله و فصل کتاب اشاره کرد. کتابهایی چون ملاقات ذهنها: به سوی روانکاوی مترقی( همراه با کارن استار)، گفتگوی دراماتیک؛ تکنیک بالینی معاصر (همراه با گالیت اطلس) به سرعت زمینههای تئوری و بالینی روانکاوی رابطهای را تحت تاثیر قرار دادند. لویس آرون همراه با ادرین هریس در دوران سرپرستی سری کتابهای مجموعهی دیدگاههای روانکاوی رابطهای بانی چاپ ۱۲۵ کتاب شدند.
لو در مصاحبه با جرمی سفران به تیتر مقاله ای از نیویورک تایمز به نام روانکاوی,علم یا برگ چغندر اشاره می کند. او اضافه می کند که با وجود تمام انتقادات به روانکاوی ولی در وهله اخر بیمار نیاز دارد و می خواهد که شنیده شود.انها روان درمانگرانی می خواهند که به طور عمیق به انها گوش بسپارند . روانکاو عمیقا و طویلا به بیمار گوش می دهد. ما به چیزهایی که بیمار می گوید و چیزهایی که نمی گوید گوش می دهیم،به کلمات،بدن و رفتار ها؛ و ما به بیماران از طریق خودمان گوش می دهیم؛ذهن،خیالپردازی ها و واکنش های بدنی. ما به داستان زندگی انها و داستان انها در اتاق درمان گوش می دهیم؛گذشته ، اینجا و اکنون و آینده. ما به حقایقی که اکنون در مورد خودشان می دانند و نمی دانند گوش می دهیم. ما به گوش دادن خودمان هم گوش می دهیم. روانکاوی،روانشناسی عمیق است به این معنی که ما عمیقا گوش می دهیم و به شاگردان خود هم یاد می دهیم که گوش بسپارند. هر آنچه که مراقبان سلامت بگویند و هر انچه که دارو درمانگران تجویز کنند و حتی یافته های پژوهشی بیان کنند،هنوز هم مردم می خواهند شنیده شوند. به همین خاطر است که بیمارانی هستند که رویکرد روان درمانی روان کاوانه را انتخاب می کنند و همیشه درمانگرانی هستندکه می خواهند آموزش ببینند.
در حوزهی آموزش، او معلم و مربیِ الهامبخشی بود. در طول سالهای معلمی، گروههای مطالعاتی متعددی را در زمینههای مختلف روانکاوی رهبری کرد و به آموزش بسیاری از پزشکان و دانشگاهیان در سراسر جهان مشغول شد.
آرون از علاقهمندان موسیقی راک بود و گیتار الکترونیک مینواخت. او اغلب در دفتر کارش گیتار مینواخت و به همراه گروهی از همکاران، گروه موسیقی SIG را تاسیس کرده بود و در کنفرانسهای حرفهای، موسیقی اجرا میکردند. لوییس مشتاقانه وقف کار، درس و عزیزانش بود. اشتیاق، خستگی ناپذیری و تعهد او همواره الهامبخش خانواده، همکاران و دوستان بوده است، چنان است که هنوز بعد از حدود ۵ سال از مرگ بیهنگام او نامش که میآید اشک در حلقهی چشم یاران باریدن میگیرد.